Wednesday, September 11, 2002

توي دنيا دارن همه كارها رو paperless مي كنند، اونوقت تو مملكت ما مي ري بانك صد تومن پول بگيري يه بسته نيم كيلويي اسكناس ميدن دستت مي گن بفرماييد!!!

و خدا نكنه آدم يه كار اداري براش پيش بياد ،بايد يك چمدون نامه و سند و مدرك و دفتر دستك + يكي دو تا فتوكپي از هر كدوم دنبال خودش راه بندازه ، تازه آخرش هم معلوم نيست بره و نگن فلان نامه هم بايد باشه …

چند روز پيش يكي از دوستام كه كاناداست ، داشت برام از ثبت نام و انتخاب واحدش و اينا از طريق اينترنت تعريف مي كرد ، من نفسم بند اومده بود و داغ دلم تازه شد ، ياد مصيبت و فلاكت روز انتخاب واحد خودم افتادم و اينكه دوباره بايد از صبح ساعت 5 برم دانشكده تو صف زنبيل بذارم و كلي مبارزه و نبرد كنم و چونه بزنم و التماس كنم تازه بازم آخرش آيا درسهايي كه مي خوام بهم برسه يا نه!!!

خدا صبر و توانمونو زياد كنه و جهانمون رو از سومي در بياره…